سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بررسی های اسلامی

درس رضایت وقناعت از فقیر مؤمن!

بعد از ظهر روز تابستان قم از کتابخانه بیرون آمدم وبه طرف منزل حرکت کردم هنوز راهی نرفته بودم که پیر

 مردی را دیدم که در کنار پیاده رو مشغول پهن کردن بساط بود با پای دردمند که عصای بغلی از آن حکایت  -

 می کرد.

 بساطش عبارت بود از یکی دوتاجعبه آدامس وتعدادی دستمال کاغذی جیبی ،با خودم فکر کردم این پیرمرد

 در این موقعیت اقتصادی جامعه وبا این سن وسال چطور می تواند معیشت بگذراند؟!

 به ذهنم رسید به او کمک مالی کنم بعد از این فکر منصرف شدم چون دیدم با کمال عزت مشغول کاسبی -

 است،تصمیم گرفتم چیزی از او بخرم،جلو رفتم وسلام کردم وپرسیدم دستمال چند؟گفت:صد وپنجاه تومان.

 بعد گفت:هر چقدر می خواهی بده و باز ادامه داد صد تومان بده.من که از این قیمت گذاری تعجب کرده بودم

 به این فکر افتادم که چه بسیار افراد که از آنچه خداوند به آنان داده از خانه و ماشین و کاسبی پر درآمد و...

 راضی و قانع نیستند و حرص و طمع آنها را به سوی بیشتر خواستن،کم فروشی،دغل و سایر اوصافی که

 دنیا را به سوی آنان بیاورد،پیش می برد و این فقیر مؤمن که تمام آنچه برای فروش گذاشته به ده هزار -

 تومان هم نمی رسد این گونه با توکل بر خدای رزّاق و بدون ترس از کم بود مالی آن هم در این کهولت سن

 این طور با من برخورد می کند و ذهنم به طرف این آیه از قرآن رفت که درباره ی این افراد می فرماید:(افراد

 ناآگاه آنها را از شدت خویشتن داری بی نیاز می پندارند امّا آنها را از چهره هایشان می شناسی و هرگز با

 اصرار از مردم چیزی درخواست نمی کنند.(بقره آیه 273